17 فروردین 1391 10:23:43
نمی دونم چی شد سیزده بدر شد / گوشم از جیغ و داد و نعره کر شد
به یاد تعطیلات رفته از دست / غم و غصه کنارم همسفر شد
از آجیل شب عید مونده تخمه / تموم پسته ها زیر و زبر شد
رو پیچ و تاب سبز سبزه ی عید / گره از بخت ما هم کور تر شد
عروس تنگ من ، زندانی عید / از آن قصر بلوریش به در شد
دروغ سیزده هر ساله ی ما / عجب عیدی به نیکویی بسر شد !
وقت شعر گذشته بود اما جالب بود پست کردم
نظر یادت نره
نظرات شما عزیزان:
مریم
ساعت12:35---20 فروردين 1391
سرزدم
پاسخ:سلام از اینکه ما رو همراهی کردین ممنونم